حکیم ناصر خسرو فیلسوفی عینی گرا در آیینۀ تاریخ
انجینر برهان عقاب انجینر برهان عقاب

برای معلومات بیشتری دانشمند محترم داکتر هاشیمیان که از تلویزیون پیام افغان پخش شد!!

 

 

    بعد از هزارسه سال هنوز شعاع دانش وصدای رسای مردی اهل خرد و علم از فراز قلۀ های سرکش پامیر «درۀ یمگان» طنین انداز است. دانشمندان، محققان، انستیتوت ها ومراکز تحقیقاتی زیادی در زمینۀ طرزدید و اندیشه های این حکیم فرزانه، تحقیقاتی را انجام داده اند. هنوز شخصیت چند بعُدی این عاشق فرزانه، مومن متجدد و پویا منبع مهمی برای محققین بشمار میروند.

   جنبه های مختلف طرزدید و اندیشه های حکیم ناصرخسرو مورد بحث و پژوهش قرارگرفته است. این نوشتار در مورد بعُدی دیگری شخصیت این عقاب بیباک قله های علم ودانش بصورت فشرده با حفظ کمبود منابع علمی و زمان خدمت شما دانشمندان و دوستداران علم ودا نش تقدیم میگردد.

   زمان در برهه های معین تاریخ برای گشودن بن بستها و دریدن پرده های ظلمت وجهل و جولان جامعه بسوی آیندۀ رشد یابنده ونو، قهرمانانی را وارد صحنه تاریخ میکنند وحل مشکل ترین قضایا را به عهدۀ آنان واگذار میشوند.

   در قریه قبادیان دیار بلخ در سال ٣۹٤ش در خانوادۀ دانشمند و صاحب عزت و جلال کودکی پا به هستی گذاشت و نام آنرا ناصر گذاشتند. ناصرخسرو از همان نخستین سالهای طفولیت شیفتۀ علم ودانش بوده با ذکاوت و استعداد فوق العادۀ که داشت قرانکریم را حفظ و به کسب علوم مختلف مروج زمان خویش چون فلسفه، طب، ادبیات، ساینس، نقاشی، رسامی، نجوم وعلوم کلام و حکمت همت گماشت. بخاطر توانایی علمی و تسلط کامل به شعرو نثر دری ، فلسفه، علم کلام و تحلیل مسائل پیچیدۀ علمی لقب حکیم را به او تفویض کردند. از همین سبب اورا در قطار شاعران طراز اول فارسی چون مولوی، فردوسی، عبدالقادربیدل، خیام، حافظ و سعدی قرار داده اند. با درایت وکاردانی که داشت در اندک زمان به در بار شاهان غزنوی و سلجوقی راه یافت و توجه جدی سلاطین را بخود جلب کرد اورا « خواجۀ خطیر» خطاب کرده و شاهان نظریات وطرز تفکرش را مورد توجه قرار میداد. با همه امکانات مادی و افتخارات معنوی او در اندیشه وتلاش جدی تری برای دریافت جواب سوالاتی در رابطه با نقش خداوند«ج» در مبداخلقت، جایگاه انسان و تفاوت های مهم اجتماعی که ذهن اورا مشغول میداشت، پا فراتر از اقناع گذاشت و در صدد دریافت راه حل منطقی آن بود.

   حکیم ناصرخسرو این دانشمند پویا و متجدد دانش خویش را برای تحلیل فورمول های مغلق زمان و مکان و الهیات کافی نمیدانست،  برای کسب بیشتری علوم و دریافت حقیقت، سفرهای طولانی به ملل مختلف کرده و پای صحبت دانشمندان علوم طبیعی ، فقها، متکلمین اسلامی نشسته ، مطالعات گستردۀ را در رابطه با ادیان چون بودائیان، مانویان، یهودیان، زردشتیان ونصاری دنبال نموده و بحث های باهر یک ازین پیشوایان ادیان داشته اند. ولی هیچیک  قناعت اورا فراهم کرده نتوانسته است.

   حکیم ناصرخسرو در شرایط شکلگیری نظریات تفسیری و مدون نظام و ایجاد مکاتب فکری اسلامی در رابطه با پیدایش نظریات جدید در تآویل ظاهر، تنزیل شرایع دینی، مبدا خلقت، نظم درونی پدیده ها و توجیه حاکمیت سیاسی،  مشروعیت بخشیدن نظام های مربوط به گروه های مذهبی در حال تصادم، تناقض و جوشش بود. اودر پی دریافت حقیقت از میان خرافات و تفسیر های که نه برای بقای اسلام، بلکه برای تحکیم حاکمیت نظامهای سیاسی- دینی توسط علمای مذهبی و افرادی مربوط به نظام های سیاسی ابراز گردیده بود، هرکدام تعبیری خویش را در مورد نظام مورد نظر، یگانه تئوری و توضیح برحق و توجیه امارت مستکبران بر بندگان خداوند«ج» میدانست. تلاش پیگیر و جدی را برای مشروعیت بخشیدن آن وتکفیردیگران دنبال نموده، زندگی میکرد.

   بعد از گذشت چهل و سه سال که به کمال خرد معنوی و جاه وجلال رسیده بود بگفته خودش سرنخی آنچه را در هند، خراسان، و ترکستان نیافته ، در خواب بیدارکنندۀ با علامت بسوی غرب دریافته است.

این انگیزه جدید، هیجان و طوفان درونی حکیم را بیشتر شعله ور ساخت، دیگرگونی عمیق در سرنوشت آیندۀ او از همین مبدا آب میخورد، و باعث سفر های طولانی و غیبت اش بمدت هفت سال که میسر افغانستان، ایران، عراق، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، ترابلس، شام، فلسطین، عربستان، بهرین، عمان، مصر و شمال افریقا را در برگرفت، تا در مصر جوابی خواب را که باعث تغییر کلی در حیات دینی،اعتقاد وروش بعدی او گردید در میابد. برای تکمیل و تحول فکری و عملی حکیم ناصرخسرو جدید این سه جملۀ ازخواب« چند خواهی خوردن ازین شراب که خِرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی، بهتر»

« بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید.» « جوینده یابنده است» موثر افتاد.(١)

   درینخواب بیدار کننده هیچ نوع  تخیل و استعاره بکار نرفته و جوابات همه در محدوده حقیقت سیر میزند. بیداری از خواب تحول مهمی از یک مرز بی تفاوتی و خوشگذارانی بسوی روشنایی وخدمت به دین اسلام و بنده گان خداوند«ج» تغییر میپذیرد. ناصر در ارائۀ جواب بی باکانه اعتراف به خوشگزرانی نموده. نمایانگر اعتقاد و صداقت وی به پیروی از سنت اخلاقی اسلام و پیامبر است وبا دریافت جواب مقنعی برای همیشه ترک میخواره گی و خوشگذارانی میکند.

       ارادۀ حکیم ناصرخسرو را این جمله « جوینده یابنده است» قوت وامید تازه میبخشد. زیرا برای نجات روح پرتلاطم ، موج سرکش قوه نفسانی خویش این توصیۀ رستگاری روح وتغییر کیفی در نحوی شناخت پدیده های معنوی، مادی و عملکرد خویش مصمم به تعقیب و دریافت حقیقت میشود.

   کیش اسماعیلی که از شاخهای مذهب شیعه است مورد تائید همگان نبود پیروان اهل سنت وحتی شیعیان اثنی عشری اسماعیلیان را کافروملحد میدانستند. در خراسان زمین شاهان غزنوی و سلجوقی و متکلمان وفقهای در خدمت این نظام ها همه از جمله متعصبینی بودند که با کشتار جوروستم، تکفیر همراه با سالوس وفریبکاری دلقکان دربار بر وجدان آدمی مسلط شده بود. ابرهای تیره برفراز خراسان زمین سایه افگنده و تعصب خشک ضدیت با اسماعیلیان حوزه های علمی و دینی مدارس را نیز فراگرفته بود. برهرکه این اتهام وارد مشید سرش از تن جدا بود. با این عمل آنان آشکارا حمایت خویش را از خلیفه عباسی بغداد برضد حاکمیت فاطمیان مصر ابراز میداشتند.

   در قرن چارم وپنجم ش/دهم- یازدهم م به گفتۀ آلیس سی. هانسبرگر( دربار خلفای فاطمی در قاهره، مولد برخی از جاندارترین بحثهای کلامی و عقلانی در دنیای اسلام شد. منجمان، شاعران، دستورزبان نویسان، علمای طبیعی، متخصصان حقوقی، متکلمان و دیگر اعضای طبقۀ روشنفکر به پایتخت آورده شدند. و بدانها مواجب و مشاهرۀ سخاوتمندانه و مواد و مصالح لازم برای کار های خلاقشان داده شد.»(٢)

   حکیم ناصر خسرو در قاهره مرکز خلفای فاطمی با موید فی الدین شیرازی (٤٧٠/١۰۷٨م) داعی الدعات قاهره ملاقات نموده و اولین کسیست که به سوالات حکیم ناصر خسرو جواب منطقی ارائه میدارد و در جهت ارتقای درک چند بعُدی حکیم بحیث استاد موثر می افتد. همچنان قاهره بحیث مرکز مهمی سیاسی، علمی و دینی اسماعیلیان که به محور اصلی تجمع دانشمندان، فقها و فیلسوفان مبدل گردیده بود. با تأسیس بنیاد برزگ علمی بنام الازهر(٣۵۸/۹٦۵ م) که فعالیتهای بزرگی علمی، فکری در آن جریان داشت و همچنان تآسیس دارالعلم(٣۹٦/١۰٠۵م) بحیث یک نهاد اکادمیک دانشگاهی توسط ششمین خلیفه فاطمی حضرت الحاکم بامرالله «ع» برای تدریس علوم مختلفه که دارایی بزرگترین کتابخانه در منطقه بود نقش مهمی در تغییرتصمیم حکیم داشت.

   مقریزی در زمینه چنین گوید: « همۀ کتابهای را که امیر المومینین الحاکم بامرالله فرمان میداد به دارالعلم می آوردند؛ یعنی نسخه های کتب مربوط به همۀ قلمروهای دانش و ادب را، وبه مقداری که هرگز برای هیچ فرمانروایی گرد آوری نشده بود. حاکم دسترسی و استفاده از آنها را چه برای خواندن. وچه برای بررسی وتعمق، به همۀ طبقات مردم اجازه داد. یکی از برکات دارالعلمی که از آن یاد کردیم و تا کنون کسی نظیر آنرا نشنیده است دادن مشاهره و حقوق هنگفت به کسانی بود که در آنجا بکار گماشته شده بودند- مانند فقها و دیگر دانشمندان. مردم از هرگروه و طبقه به دارالعلم میرفتند؛ بعضی برای خواندن کتاب میآمدند،  بعضی برای استنساخ از آنها، وعده ای هم برای مطالعه و تتبع. همچنین خلیفه هرچه را در آنجا مورد نیاز مراجعه کنندگان بود از قبیل قلم وکاغذ ومرکب و دوات به دارالعلم اعطا کرده بود» (٣) این عبارات نمایانگر علاقه مندی وافر امامان اسماعیلی به تشویق و ترغیب مردم به اندوختن علوم مختلفه دینی و طبیعی را نشان میداد.

   همچنان دیدار حکیم ناصرخسرو با حضرت المستنصر بالله«ع» و بهره گیری از فیض دانش و کلام روح بخش امام زمان بر جستجوی درونی اش برای دریافت حقیقت نقطۀ پایان گذاشت، خویش را برای تبلیغ حقیقت دستیاب شده در کیش اسماعیلی موظف دانست.

     حکیم ناصرخسرو با خرد کامل و پخته گی سن در دوراهی شهرت، جاه وجلال دربار شاهان از یکطرف و از جانب دیگر تبلیغ حقیقت و دعوت به کیش اسماعیلی که بحیث حجت خراسان از جانب امام زمان حضرت المستنصر بالله«ع» موظف گردید، در هر قدم آن مرگ، تحقیرو اهانت درانتظارش بود قرارگرفت، باید یکی را برگزیند. او هوشیارانه و با درک کامل راۀ دشوار و افتخار آفرینی دوم را برگزید. با عشق سرشار وباور کامل، تعهد خویش برای رهنمایی دیگران به راه راست، چنانچه خود تعلیم دیده بود باهم گره زد وبرای  دعوت جدید کمر همت بست.

   حکیم ناصرخسرو در اولین روزهای ورود به زادگاهش با عکس العمل جدی مقامات، فقها و متکلمان متعصب که شهرت و مقام حکیم قبلا باعث حسرت آنان بوده مواجه گردید. حتی خویشاوندان و دوستان نزدیکش از او روی گشتاند کافر، ملحد خواندند. حکیم ناصرخسرو چهره های حقیقی فقها، متکلمین و شاهان را که بنام جاهل، ابلیس وبازاری مینامد وجنایات آنانرا در قلمرو شان چنین به تصویر میکشد:

کی   پسندند   هر  گز   این   مستان

کار  این   عاقلان   که   هشیارند

مردمان،    ای برادر،         از عامه

نه    به   فعلا   بل   به   دیدارند

دشمن      عاقلان     بی   گنه  اند

زانکه   خود  جاهل  و گنه  کارند

همه    دیدار   و    هیچ   فایده   نه

راست   چون   سایۀ      سپیدارند

منبر    عالمان      گرفته       ستند

این   گروهی   که    از   درِ  دارند

روز   بازار   ساخته   است  ابلیس

وین    سفیهانش    روی    بازارند

کی       شود      دردمند    درست

زین   طبیبان   که   زار  و بیمارند؟

بر   دروغ   و  زنا   و  می خوردن

روز   و  شب  همچو  زاغ  ناهارند؟

ور    ودیعت     نهند    مال   یتیم

نزد      ایشان،      غنمت    انگارند

گر   درست   است   قول    معتزله

این       فقیهان     بجمله     کفارند

فخر     دانا    به   دین  بود  وینها

عیب   دین  اند  و علم   را    عارند(۴)

   حکیم ناصر خسرو درین قصیده با صراحت از دانش  در برابر جاهلان که بزور شمشیر و تذویر بر اریکه قدرت تکیه زده اند دفاع میکند و رهبران و پیشوایان تصنَّوعی جامعه را که از نعمت دانش و تشخیص حق از ناحق محروم اند به  طبیبان بیمار همردیف میداند وهمچنان فساد درونی نظام اجتماعی را چنان به نقد کشیده که حتی از خوردن حق یتیمان نیز ابا نمیورزند.

   حکیم ناصر خسرو با تعجب و مشاجره با خداوند«ج» ازعدم قضاوت عینی در برابر شخصیت و دراید خویش وآنچه اوا ست، خرد و داوری جامعه را بزیر سوال میبرد ودر برابر حوادث وبریدن جامعه حتی خانواده اش تاثیر بر اراده ، وحقیقت که او بدان دست یافته نداشته و در پایان از آنچه که در جریان سفرها، بحث با بزرگان علم ودانش علوم دینی، طبیعی وسالها جستجو دریافته و منبع الهام و آرامبخش روح اوست در برابر جاه وجلال گذشته و روی گذشتاندن جامعه نادم و سرخورده نیست.

   در شعری جریان حوادث و موقعیت خویش ( باتذکر بخش های از آن) را در بین جامعه چنین بیان میکند:

بنالم    به    تو   ای   علیم    قدیر

از  اهل   خراسان    صغیر    و   کبیر

چه  کردم  که  از  من  رمیده  شدند

همه   خویش  و  بیگانه  بر  خیر  خیر ؟

مقرّ م     به    فرقان     و   پیغمبرت

نه    انباز    گفتم    تو   را     نه     نظیر

نگفتم  مگر  راست،  گفتم  که نیست

تو   را    در   خدائی   وزیر   ای    قدیر

مقّرم   به  مرگ  و  حشر  و  حساب

کتابت    ز    بر     دارم      اندر    ضمیر

سلیمان نیم،   همچو    دیوان   ز  من

چرا   شده    رمیده    صغیر   و   کبیر  ؟

همان    ناصرم   من   که   خالی  نبود

ز من      مجلس    میر   و  صدرِ  وزیر

به  نامم  نخواندی کس از  بس شرف

ادیبم    لقب     بود    و     فاضل     دبیر

گر   آنکه  به  دنیا   تنم   شهره   بود

کنون    بهترم   چون   به    دینم      شهیر   (۵)

 


   حکیم ناصرخسرو با عزم آهنین و اعتماد به فردای جاویدانه مینگرد. زیرا او طرفدار تحول و تجدد در زندگی است و سرسازش با متکلمان جاهل و فقهای گمرا ندارد. همه عمر را صرف نوشتن کتب وتعلیم و تربیت سالم مردم و پیروان اسماعیلی بحیث حجت خراسان که با او در تماس بوده و در نواحی بدخشان، چترال ، یارقند و ماورالنهرو خراسان زمین مبذول میدارد. او تجسم مردیست که میخواهد با تقوا و صداقت در خدمت جامعه باشد با ناکامی و روی گشتاندن جامعه از او نا امید نگردیده و نقش موثری در بیداری و تبلیغ یکتا پرستی و آئین اسلام داشت. در نهایت او انسانی عمیقآ دیندار، روحانی متجدد و از پیروان سر سپرده ای خاندان پیامبر اند.

   حکیم ناصرخسرو در برابر مستکبران درفش عِلم و شمشیر سخن بدست گرفت از همان حصار یمگان به آنان  میتازند. با تملق و سالوسی سری آشتی ندارد و ستایشگران و شاعران و دلقکان درباری را به مسخره میگیرد و خود هرگز به توصیف قدرتمندان نپرداخته است. میان افرادی قابل ستایش و آنانیکه با سخاوت زر و مقام برنادانی خویش سرپوش خرِد و عدالت میگذارد تفاوت قایل است . به آنان هشدار میدهد که بعد از گذشت زمان و یا عدم توجه سلطان آنان همه به زایدۀ در بار مبدل میشوند. برعکس در تمام آثار حکیم ناصرخسرو توصیف شیوۀ مذهبی و دینی دارد. صرف از امام زمان حضرت المستنصر بالله «ع» بحیث پیشوا و ناجی انسانها بسوی یکتا پرستی توصیف و یاد آوری مینماید. اشعارش مشبوع از پند واندرز و تشویق مردم به فراگیری علم ودانش و پیاده کردن آن اندوخته ها در زندگی دینی، اجتماعی رکن اساسی تفکر فیلسوف و شاعر گرانمایه حکیم ناصر خسرو را تشکیل میدهد.

   حکیم ناصرخسرو بحیث یک انسان آگاه و مسلمان متجدد در دفاع از حقوق مستضعفین و مظلومان و برضد فساد درونی نظامهای حاکم و بی عدالتی و رشوه خواری، دنیا پرستانی به ظاهر مسلمانرا با شمشیر سخن چنان از چهره های شان ماسکها را دریده و به تصویر میکشد که بعد از هزار سال فغان و نالۀ آنان بگوش میرسد.

حاکم   به   چراغ   در   بسی  از  مستی

از    دبۀ     مزگت    افگند    روغن

زین     پایگه      زوال      هر    روزی

سر  بر  نکند   ز  مستی   آن   کودن

ور     مرغ     بپرّد     از    بَرش   گوید

پّری   بر کن   به  پیش   من    بفگن

وز    بخل    نیوفتد    به   صد    حلیت

از    مشت   پر  ارزنش   یکی  ارزن

بی    رشوت    اگر   فرشته   ای  گردی

گَردِ     در   او    نشایدت      گشتن

چون   رشوه   به  زیر  زانوش  در  شد

صد   کاج   قوی   به   تارکش  بر  زن

حاکم    در    خورد     شهریان      باید

نیکو     نبّود     فرشته     در      گلخن  (٦)

حکیم ناصرخسرو صدای ملتها و شیون یتیمان و بیوه زنان و انحطاط فرهنگی مردمان مورد تجاوز ترکان  و فساد درونی نظام های اسلامی را با دقت زیر نظارت داشته و برخورد جبارانۀ حاکمان جاهل و خود سر، وگروه درباری متکلمان و فقها که برای مشروعیت بخشیدن فاسد ترین نظامهای حاکم وبا تعبیر آیاتی از قرانکریم مولفه های اسلامی ساخته  و به استان آنان سر میساییدند، مورد طعن و سرزنش قرار میدهد.

هر   روز   یکی     لباس  نو   پوشد

از      فریب       نو       خریداری

روزی   سقطی   شکار   او      باشد

روزی   شاهی   و   نام     بر داری

فرقی    نکند    میان   نیک  و     بد

مستی    نشناسد   او   ز  هشیاری

ماری  است کز وکسی نخواهد رست

از   خلق   جهان    بجمله    دیاری

زین   پیش   جز   از   وفای    آزادان

کاریش      نبود       نه    بیاواری

مر   طغرل    ترکمان    و  چغری  را

با   تخت    نبود  و  با  مهی کاری

استاده    بُدی     به    بامیان   شیری

بنشسته   به   عز  در   بشیر شاری

بر    هر   طرفی   نشسته    هشیاری

گسترده    به    داد    و  عدل آثاری

از   فعل   بد    خسان    این     امّت

ناگاه     چنین       بخاست   آواری

ابلیس   لعین    بدین     زمین   اندر

ذرّیت     خویش    دید       بسیاری

یک    چند    به   زاهدی  پدید آمد

بر   صورت   خوب   طیلسان  داری

بگشاد     بدین       درون      حلیت

بر  ساخت  به  پیش  خویش  بازاری

گفتا  که « اگر  کسی  به  صد دوران

بوده   است    ستمگریّ    و   جباری

چون    گفت    که    لا   اله  الا   الله

نایدش    به    روی    هیچ   دشواری»

تا   هیچ   نماند   ازوُ    بدین   فتوی

در   بلخ   بدیِ   و    نه    گنه کاری

وین   خلق   همه  تبه  شد  و  بر زد

هر   کس   به   دلش ز  کفر مسماری

هر زشت   و  خطای تو  سوی  مفتی

خوب  است  و  روا  چو  دید  دیناری

ور   زاهدی   و   نداده ای   رشوت

یا   بیش    درست    همچو    دیواری

گوید  که « مرا   به   درد   سر  دارد

هر  بی  خردیّ   و   هر   سبکساری»

گوید  که « نبود   مر    خراسان   را

زین  پیش  چو  من  سری و دستاری»

خاتون  و  بگ  و  تگین  شده  اکنون

مر  ناکس  و   بنده     و    پرستاری (۷)

  حکیم ناصرخسرو در تمام آثارمنظوم ومنثور خویش تاکید برکسب دانش و عمل دارد. نیل به دانش که بالاترین  افتخار وموفقیت برای انسان است. زیرا حیات وزنده بودن برتری و فضیلت است. دانش هم به نوعی خود برتری انسان آن جانور دانا نسبت به سایر مخلوقات عالم است.

   حکیم ناصرخسرو بحیث یک فیلسوف آگاه همیشه وحدت و روند تکاملی اضداد را در بقای پدیده های معنوی و مادی مدنظر داشته و با ارتباط وتکامل ضدین میتوان به نتیجه دلخوا رسید. اودر نظر دارد تا نقش عمده و تعیین کنندۀ دانش را در زندگی معنوی و طبیعی انسانها ارجعیت بخشد. زیرا به نظر حکیم ناصر خسرو دانش میتواند بحیث تجسم از جهان معنوی بهشت و دوزخ در عالم موجود باشد. بهشت درین جهان مظهر خوشبختی درستکاری و امید از دانش واقعی برخواسته توسط شخص در زندگی تجربه میشود که پیش درآمد بهشت حقیقی باشد،  دوزخ به معنی اقدام کاری نادرست از روی نادانی به آزمون گرفته میشود مانند آزمون دوزخ در عالم موجود. در مورد فضیلت دانش چنین گوید:

خون رسوائی است نادانی، برون بایدش کرد

از رگ دل پیش ازانک او مرتورا رسوا کند(۸)

از  بهر چه  این  خر رمه  بی بند و فسارند؟

یک    ذرّه    نسنجند    اگر    بیست    هزارند

گفتن    نتوانند،     چو    گوئی     ننیوشند

کز   خمر   جهالت   همه   سر  پرُ  ز   خمارند

ارز      سخن    خوب     خردمندان  دانند

کز     خاطر    خود    ریگ     بیابان  بشمارند

مشک  است  سخن   نافۀ   او  خاطر   دانا

معنی    بود  آن   مشک  که  از   نافه  برآرند

مر  جاهل  را  نبود  اندازۀ  عالم

صد مرغ یله قیمت یک باز ندارند (۹)

   حکیم ناصر خسرو بر پایه نظریات فلسفی عقلانی پیوند دیالکتیکی میان ظاهر وباطن، صانع و مصنوع، علم وعمل قایل است. بنآ هرعملی در هدایت دقیق علم به عمل انجام گیرد، هراقدامی را که شروع میکنیم باید معنی و مفهوم و ارزشهای مختلفه آن با معیار های علمی مورد تحلیل و تجزیه قرارگیرد.

    هرگاه عمل و علم در تطابقت قرار نگیرد پوچ وگمراه کننده خواهد بود وهم مبدا بزرگترین گناه و جنایات در میان مردم وجامعه بشری گردد. کار بدون دانش کار جانوران است، و دانش از آن فرشتگان ولی عمل ندارند. وظیفۀ برازندۀ انسان تلفیق هردواست.  و حکیم در وجه دین چنین ابراز نظر میکند:

« عمل بهرۀ ستوران است بی علم، وعلم بهرۀ فرشتگان است بی عمل، و علم و عمل هردو بهرۀ مردم است که به جسد با ستوران انبازند وبه نفس دانا با ستوران انباز نیستند وبا فرشتگان همسرند، و میانجی است میان ستوران و فرشته تا به علم وعمل از ستوری به فرشتگی رسد.» (١٠)

چون  به  دل  اندر  چراغ  خواهی افروخت

علم  و  عمل  بایدت  فتیله  و  روغن

گر   رحمت   و    نعمت    چَرید   خواهی

از  علم  چرَ  امروز  و  بر  عمل   چم

مر   تخم   عمل   را  به   نم  نه  از علم

زیرا    که    نرویدت    تخم    بی نم

اما حکیم ناصرخسرو علم بی عمل را بیهوده و زیان آور میخواند شاهد هم یکی از برازنده گی های شخصیت حکیم ناصرخسرو را از دیگران متمایز میسازد، همان اهل عمل بودن آن باشد و میخواهد سر مشق خوبی برای کسب دانش و تزریق و آموزش به دیگران باشد. ( شاید هم همین روش وتوجه حکیم ناصرخسرو بر اسماعیلیا ن در ناحیه بدخشان باشند که علاقه به کسب دانش نسبت به سایر مناطق افغانستان بیشتر دارند) اوهرموضوعی را بر معیار دانش به تعمق گرفته در مورد صحت و پذیرش آن تصمیم میگرد.

حکیم ناصر خسرو با تقلید کورکورانه و پذیرش بدون درک آگاهانه سخت مخالف وبا جدیت در تضاد قرار دارد:

گفتند که « موضوع شریعت نه به عقل است

زیرا   که   به   شمشیر   شد   اسلام مقرر»

گفتم که «  نماز  از  چه  بر اطفال  و مجانین

واجب   نشود   تا    نشود    عقل   مخیر؟»

تقلید      نپذیرفتم     و      حجت     ننهفتم

زیرا    که    نشد   حق    به   تقلید  مشهّر

ایزد   چو    بخواهد    بگشاید   در   رحمت

دشواری   آسان   شود     و  صعب  میسر (١١)

و جای دیگر:

غره    مشو    بدان     که    کسی    گوید

بهمان     فقیه     بلخ    و    بخارا      شد

زیرا    که    علم    دینی    پنهان       شد

چون   کار  دین   و   علم   به  غوغا   شد

مپذیر        قول        جاهل        تقلیدی

گر    چه     به 
March 23rd, 2008



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان